سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شادگان شاهین خلیفی

اوقات شرعی
دانش بیاموزید و آرامش و بردباری را برای دانش فرا گیرید و از دانشمندان متکبّر نباشید . [امام علی علیه السلام]

:: ParsiBlog ::KhazoKhil ::

 
 
منوی اصلی

 RSS 
خانه
شناسنامه
پست الکترونیک
ورود به بخش مدیریت


بازدید امروز: 12
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 7883

 
 
درباره خودم
 
 
موسیقی وبلاگ
 
 
لوگوی وبلاگ
 
 
خبرنامه
 
 
طراح قالب

 طراح : پایون  

 
 
آرشیو

تابستان 1386

 
 
لطیفه
ها، ها، ها ...!

نصیحت پدرانه
پدر:« پسر جان! وقتی من به سن تو بودم، اصلاً دروغ نمی گفتم.»
پسر:« پدرجان! ممکن است بفرمایید که دروغگویی را از چه سنی شروع کردید؟»

موش مردگی
یک نفر خودش را به موش مردگی می زند، گربه می خوردش.

در چشم پزشکی
پزشک:« متأسفانه چشم شما دوربین شده.»
بیمار: «آخ جان! پس می توانم یک حلقه فیلم بیندازم توش و چند تا عکس بگیرم.»

در کلاس درس
معلم:« بگو ببینم، برق آسمان با برق منزل شما چه فرقی دارد؟»
دانش آموز:« اجازه! برق آسمان مجانی است، ولی برق خانه ما پولی است.»

نشانی
اتوبوس سرچهار راه رسید. پیرمردی از مسافرها، عصایش را روی پشت شاگرد راننده گذاشت و گفت:
« این جا چهار راه سعدی است؟»
شاگرد راننده گفت:« نخیر، این جا ستون فقرات بنده است.»

فراموشی
مردی به مطب پزشک رفت و گفت: «آقای دکتر! چند وقتی است که بیماری فراموشی گرفته ام. چه کار کنم؟»
پزشک:« اول بهتر است تا فراموش نکرده ای، ویزیت مرا بدهی.»

در کلاس ریاضی
معلم:« ناصر! اگر حمید ۵ تا مداد داشته باشد و ۳ تای آن را به رضا بدهد، چند تا مداد برایش می ماند؟»
ناصر:« آقا اجازه! ما حمید را نمی شناسیم و کاری هم به کارش نداریم.»

شاهین خلیفی(دوشنبه 86 تیر 11 ساعت 12:15 صبح )

دیدگاه‌های دیگران ()

 
<      1   2   3   4   5   >>   >

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لطیفه
[عناوین آرشیوشده]
 
Copyright © 2006-KhazoKhil.Com All Right Reserved